سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رونالدینهو - با یک دیوونه حرف نمیزنید

خانه

پارسی بلاگ

مدیریت

پست الکترونیک

شناسنامه


تعداد بازدید:25132

امروز:18

دیروز :1

 RSS 

پیوندهای روزانه
یزدانشهر [36]
دختری تنها [152]
زهرا جون [38]
نازی تنهاست [58]
نازی تنهاست [48]
نازی تنهاست [30]
ماه ما نند خودش [104]
افغان سایت نه [47]
[آرشیو(8)]

درباره خودم

رونالدینهو - با یک دیوونه حرف نمیزنید

رضا احمدیان
سلام به تمامیه دوستان از اینکه یه سری به وبلاگ من زدید تشکر میکنم از بازدید کنندگان وبلاگ میخواهم بعد از این که از وبلاگ دیدن فرمودید لطفا نقطه نظرات خودتون را ابلاغ فرمایید امیدوارم از مطالب وبلاگ راضی ومورد پسند شما عزیزان قرار گرفته باشد با تشکر مدیر (وبلاگ) جیمز باند

لوگوی خودم

رونالدینهو - با یک دیوونه حرف نمیزنید

جستجوی پیشرفته


متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لینک دوستان

افغان سایت باحاله نه
نازی تنهاست

لوگوی دوستان


قران - به روز رسانی :  1:50 ع 86/11/26

آوای آشنا

اشتراک

 

وضعیت من در یاهو

یــــاهـو

آرشیو

حرفی از یک دیوانه
رونالدینهو
زمستان 1385
پاییز 1385

<
  • رونالدینهو

    نویسنده: رضا احمدیان

    10:40 عصر چهارشنبه 85/9/1

    نمایش تصویر در وضیعت عادیاینم ابرستاره جهان  رونالدینهو 

    دندوناش از خودش قشنگتره


    موضوعات یادداشتمیدانید یا نه

    نظر شما ()


    <
  • زنه یا مرد ؟ کامپیوتر را میگم

    نویسنده: رضا احمدیان

    10:21 عصر چهارشنبه 85/9/1

    توضیح میداد که پرسید
    کامپیوتر مذکر است یا مونث؟

    کلیه دانشجویان دختر جنس رایانه را به دلایل زیر مرد اعلام کردند

    وقتی به آن عادت می کنیم گمان می کنیم بدون آن قادر به انجام کاری نیستم
    با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند
    قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند
    همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری از آن نصیبتان می شد

    کلیه دانشجویان پسر به دلایل زیر جنس رایانه را زن اعلام کردند

    به غیر از خالق آنها کسی از منطق درونی آنها سر در نمی آورد
    کسی از زبان ارتباطی آنها سر در نمی آورد
    کوچکترین اشتباهات را در حافظه دراز مدت خود ذخیره می کنند تا بعد ها تلافی کنند
    همین که پایبند یکی از آنها شدید باید تمام پول خود را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید


    موضوعات یادداشتمیدانید یا نه

    نظر شما ()


    <
  • یک نامه

    نویسنده: رضا احمدیان

    10:17 عصر چهارشنبه 85/9/1

    این نامه رو کسی نوشته که صبح تا شب جلوی تلویزیون بوده وتنها سرگرمیش هم این بوده که بشینه و تبلیغات قشنگ تلویزیون رو از اول تا آخر نگاه کنه .خودتون بخونین عاقبت چنین آدمی چی می شه

    سلام

    سلامی که گرمای آن از مهیاگاز و کیفیت سینجرگاز و نوع آوری نیک کالا با ضمانت 5 ساله امیدوارم صمیمانه بوسه مرا پذیرا باشی و آنرا با چسب دوقلوی 5 دقیقه ای جلاسنج به لبانت بچسبانی. امشب با تمام غمهایم کنار مهیا گاز نشسته ام و با خودکار بل این نامه را می نویسم زیرا این نام نیک است که می ماند، هنگامی که از من جدا شدی و آن نگاه سرد را از من گذراندی این فقط ضد یخ کاسپین بود که پیکر یخ زده ام را آب کرد و این بیمه آسیا و ایران بود که آسایشم را فراهم کرد، همانطورکه نیاز امروز پشتوانه فردا است باید اعتراف کنم که نگاهت اثر عجیبی بر کاست دنا و طه بر جا گذاشته. دلم می خواهد بر قله بینالود سفر کنیم و در لابلای کوه های سر به فلک کشیده بهانه نمکی بخوریم. بیا تا راه سخت و طاقت فرسای زندگی را با پژو پرشیای جدید که افتخار ملی است آغاز کنیم و با روغن ترمزهای سپهر و فومن شیمی آسوده خاطر سفر کنیم. بیا تا پیچهای زندگی را با ابزار مهدی باز کنیم و عشقمان را با ساختمان از پیش ساخته شده ی بانک مسکن بهتر آغاز کنیم و سقفش را ایزوگام شرق کنیم. و آن را با کاغذ دیواری نائین زینت دهیم و مانند خانه سبز همه اش را سبز کنیم و اتاقهایش را با فرش محتشم کاشان و ستاره کویر یزد رنگین کمان کنیم

    بیا تا دلهای سوخته مان را با کرم ضد آفتاب ب ب ک مرهم بگذاریم، بیا روزهایمان را با خمیر دندان داروگر 2 که حاوی فلوراید است آغاز کنیم و عشقمان را با صدای بلند از دل دوو پخش جدید پارس پخش کنیم و اشکمان را با دستمال کاذغی نرمه پاک کنیم.بیا تا دست در دست هم دهیم به مهر میهن خویش را کنیم آباد


    موضوعات یادداشتمیدانید یا نه

    نظر شما ()


    <
  • چی میگه

    نویسنده: رضا احمدیان

    10:11 عصر چهارشنبه 85/9/1

    چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داده زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی حس کنی که هنوز دوستش داری چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیوار تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی چه قدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز دوسش داری

    عشق نمی پرسد که تو کی هستی فقط می گه که تو مال منی , عشق نمی پرسد اهل کجایی فقط می گه که تو قلب من زندگی می کنی ,عشق نمی پرسد که چکار می کنی فقط میگه که باعث می شی قلب به من به ضربان بیافته, عشق نمی پرسد که چرا دور هستی فقط می گه که همیشه با منی , عشق نمی پرسد دوستم داری فقط می گه که دوستت دارم

    پسر از یه دختر خوشش میاد .... و عشق اول از طرف اون شروع میشه ..... تا جای که زندگیش رو پایه عشقش میزاره...... اما دختره حرفش رو باور نمیکنه..... چون یه چیزایی از قبل دیده و شنیده..... تا دختر میاد پسررو باور کنه پسره دلسرد و خسته میشه..... میره سراغ یکی دیگه...... بد که دختره تازه تونسته پسر رو باور کنه میره طرفش ..... اما پسر رو با یکی دیگه میبینه... اینجاست که میگه هدسم درست بود

     

    اسپانیایی ها میگن : "عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتراست ایتالیایی ها میگن: "عشق یعنی ترس از دست دادن تو !" ایرانی ها میگن عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود چرا وقتی می خواهیم بریم توی رویا ! چشمها مونو می بندیم ؟ وقی می خواهیم گریه کنیم ؟ وقتی می خواهیم فکر کنیم ؟ وقتی می خواهیم تصور کنیم ؟ وقتی می خواهیم کسی را بوس کنیم ؟ به این دلیل هستش که , قشنگ ترین چیزهای توی دنیا قابل دیدن نیستن


    موضوعات یادداشتمیدانید یا نه

    نظر شما ()


    <
  • شعره یا ؟

    نویسنده: رضا احمدیان

    10:1 عصر چهارشنبه 85/9/1

    گه خواستی یه کسی، یه عاشقی، هم نفسی، عمرشو حیرونت کنه، جونشو قربونت کنه، جون اون ننت، روی من یکی حساب نکن!

    یکی بود یکی نبود ... وقتی این یکی بود ، اون یکی نبود ... وقتی اون یکی بود ، این یکی نبود...

    خلاصه ما هم نفهمیدیم که کی بود و کی نبود ...

    اما فهمیدیم که هیچ وقت اون یکی با این یکی نبود

    حالا فهمیدین کی به کی بود؟

     

     

     

    پسری بودم که اسم نداشت با دختری آشنا شدم که وجود نداشت به شهری رفتیم که آدم نداشت به رستورانی رفتیم که غذا نداشت با قاشق چنگا لی غذا خوردیم که دسته نداشت اون غذا اصلا مزه نداشت ولی سر کار گذاشتن شما خیلی مزه داشت

     

     

     

     

     

    دیشب خوابتو دیدم با یه لباس نارنجی خوش‌رنگ اومده بودی در خونمون،هرچی ازت خواهش کردم بیای بالا نیومدی و فقط با عصبانیت گفتی :آشغالاتو بیار پایین دیرم شده

     

     

     

     

     

     

     

    کشاورز پیر در کنار گاو اهنی فرسوده اش ایستاده بود و به مزرعه شخم نخورده اش مینگریست و همچنان منتظر بود .... چون گاوش داشت اس ام اس می خوند

     

     

     

     

     

     

    هر زمان که احساس تنهایی کردی دستهایت را باز کن، سرت را بالا بگیر، یک نفس عمیق بکش، چشمهایت را باز کن و رو به آسمان نگاه کن و ببین: «از اون بالا کفتر می‌آید / یک دانه دختر می‌آید..... ؟

     

    سلام کجایی؟ نشستی اون بالا با تنهاییه خودت حال میکنی وما رو هم تحویل نمیگیری .الهی قربونت برم بی زحمت 2 تا نارگیل بنداز پایین

     

     

    چشمات وقتی زیباست که مال اشک باشه. اشک وقتی زیباست که مال عشق باشه. عشق وقتی زیباست که مال تو باشه. تو وقتی زیبایی که دستت تو دماغت باشه


    موضوعات یادداشتمیدانید یا نه

    نظر شما ()


    <
  • یه کمی بخندید

    نویسنده: رضا احمدیان

    9:54 عصر چهارشنبه 85/9/1

    ترکی و رشتیه تو جهنم هم دیگه رو میبینن. رشتیه به ترکه میگه: تو چه جوری مردی؟ ترکه میگه: والله من از سرما مردم، تو چه جوری مردی؟ رشتیه میگه: ‌من از تعجب‌ مردم! ترکه میگه: یعنی چی؟ چطوری از تعجب مردی؟! رشتیه میگه: والله من رفتم خونه، دیدم خانم لخت خوابیده رو تخت، زیر تخت رونگاه کردم هیچکی نبود، تو کمد رو نگاه کردم،‌کسی نبود، تو حموم، تو انباری، ‌تو دستشویی، خلاصه همه جا رو نگاه کردم ولی هیچکی نبود. منم از تعجب سکته کردم مردم! ترکه میگه: خاک بر سرت! تو فریزر رو هم نگاه میکردی، نه تواز تعجب میمردی، نه من از سرما

    یه لره تلویزیون می خره کنترلشو پس میاره به صاحب مغازه می گه بیا داداش این ماشین حساب توش بود این حرومی ها به ما نیومده

     

    به رشتیه می گن راسته می گن شهیدان زندن؟ می گه 100 در 100 من پسرم 20 ساله شهید شده عروسم هر سال یه شکم می زاد

     

     

    .شوهر به زن: سه تا حیوان وحشی که با «خ» شروع میشه بگو! زن: خودت، خواهرت، خدابیامرز مادرت!

     

    به معتادی گفتند با 45 و 46 و 47 و 48 جمله بساز. گفت : چلا پنجه می کشی؟ چلا شیشه می شکنی؟ چلا هف نمی زنی ؟ چلا هشتی ناراحت؟


    موضوعات یادداشتمیدانید یا نه

    نظر شما ()


    <
  • جوک

    نویسنده: رضا احمدیان

    9:42 عصر چهارشنبه 85/9/1

    روزی خبر نگاری از عمران صلاحی، یکی از بزرگان
    طنز پرداز و طنز نویس این مرز و بوم، پرسید؟ شما که خودتان ترک هستید، چرا از این همه جوک راجع به ترک ها ناراحت نمی شوید؟ عمران صلاحی در
    جواب پرسش گر گفت: در باره ملیت های بزرگ،
    جوک درست می کنند.

    مردی می ره لامپ مهتابی بخره، داخل دکونی می شه ولی چون نمی دونست چی بگه، می گه: ببخشین حاج آقا، لطفا ۱ متر لامپ بدین !!!

    طرف می ره و در یخچال رو باز می کنه و می بینه: ژله هه داره مثل بید می لرزه، بهش می گه: نترس میخوام پنیر بخورم.

    شفچنکو از مسابقه شهر به شهر شبکه سه بدش میومده، یه بار زنگ می زنه به حسینی و می گه : گوشی رو بدین به حسینی، حسینی گوشی رو ورمیداره و می گه: اسمتون؟ شفچنکو می گه : ببین داداش، زود بگو هواپیماتو بیارن پایین، حسینی یه خورده ادا در می آره و می گه : چرا؟ شفچنکو می گه: آخه تو هواپیماتون بمب گذاشتیم

     

    نظر؟: 


    موضوعات یادداشتمیدانید یا نه

    نظر شما ()


    <
  • خدایا

    نویسنده: رضا احمدیان

    9:39 عصر چهارشنبه 85/9/1

    نمایش تصویر در وضیعت عادی

    دوستت دارم

    من تو را تا بی کرانها

    من تو را تا کهکشانها

    از زمین تا آسمانها

    دوست دارم می پرستم

    من تو را همچون اهورا

    من تو را همچون مسیحا

    همچون عطر پاک گلها

    دوست دارم می پرستم

    من تو را با هستی خود با وجودم

    عاشقم با خون خود با تمام تار و پودم

    من تو را با لحظه های انتظارم

    عاشقم با این نگاه بی قرارم

    من تو را همچون پرستو

    یاسمن ها،نسترن ها

    من تو را با هر چه هستی

    دوست دارم می پرستم


    موضوعات یادداشتمیدانید یا نه

    نظر شما ()


    <
  • سلام

    نویسنده: رضا احمدیان

    11:46 عصر سه شنبه 85/8/30

    www.SaLaMdivAnE.pArSiBlOg.com


    موضوعات یادداشت

    نظر شما ()


    <
  • دوستی 1

    نویسنده: رضا احمدیان

    11:27 عصر سه شنبه 85/8/30

     

    - ادت باشد زمانی که صرف عمیق تر کردن دوستی با یک نفر می شود ، هرگز هدر نمی رود.

    77 - نگامی که مهربانی می کنیم ، بر شأن دیگران می افزاییم ، و این اساس دوست داشتن است.

    78 - دوست وفادار داروی شفا بخش زندگی است.

    79 - از بین دوستان آنانی را برگزینید که دیدگاه متفاوتی با شما دارند اما خوش بین و مثبت اندیش هستند.

    80 - آنچه که به پروردگار مدیونیم دوست داشتن دیگران است.

    81 - وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش هم یک دوست واقعی باشد.

    82 - آن که نمی تواند با خودش دوست و هم صحبت باشد در این دنیا غریب است.

    83 - دشمنی کسی را در دل راه مده که تو را همیشه غمگین دارد.

    84 - دل دوستان آزردن، مراد دشمنان برآوردن است.

    85 - دوست تو کسی است که هرگاه کلمه حق از تو بشنود خشمناک نشود.

    86 - دوستی و دشمنی اشخاص احساساتی قابل دوام نیست.

    87 - غریب در دنیا کسی است که دوست ندارد.

    88 - از دوست نباید بیش از آن خواست که از نسیم صبح و بوی گل توقع داریم.

    89 - اگر دوست تو مرتکب خطایی شد از دوستی او صرف نظر مکن زیرا که انسان در معرض خطا است. تا می توانی دوست برای خودت آماده کن نه از برای مالت.

    90 - اگر به دوستی علاقه مندی او را آزار نرسان که از چشم او می افتی .

     

     

     

    106- ستان واقعی در خدمتگذاری و فداکاری رقیب و حریف اند و هیچ پاداشی نمی خواهند.

    107- ستانت باید مانند کتاب هایی که می خوانی کم باشند و برگزیده.

    108- دوست آن است که در مصیبت از کنار نرود.

    109 - کسی که صدقه می دهد دوستی و رفاقت درو می نماید.

    110 - اگر دوستانی نتوانند گناهان کوچک یکدیگر را اغماض کنند نخواهند توانست دوستی خود را به جایی برسانند.

    111 - محبت بزرگتر از قانون است.

    112 - با محبت می توان دنیا را تسخیر کرد.

    113 - بیهوده از دیگران انتظار محبت نداشته باشید . این محبت را شما باید در دل دیگران ایجاد کنید.

    114 - در هیچ جا و هیچ موقع دشمن نمی تواند به محبت غلبه کند.

    115 - شادی حقیقی نصیب کسانی است که قلبی مالامال از محبت دارند.


    موضوعات یادداشت

    نظر شما ()


       1   2      >

    [ خانه :: پارسی بلاگ :: مدیریت:: پست الکترونیک :: شناسنامه]

    افغان کامپیوتر